فرافکنی
فرافکنی یعنی یکی از جنبه های زندگی درون خود را به اشتباه به شخص یا چیزی در دنیای بیرون نسبت دهیم.
بدین ترتیب دیگر مجبور نیستید که خودتان مسئولیت ان را به عهده بگیرید.
زمانی که یک بخش ناشناخته از خودتان را فرافکن می کنید این قدرت را به چیزها یا اشخاص دیگر می دهید که شما را خوشبخت یا بدبخت کنند. بعد بر میگردید و آن شخص یا موقعیت را تحسین یا سرزنش می کنید.در حالی که در تمام مدت در حال واکنش به یک بخش درونی و نا خود آگاه خودتان هستید.
شما احساس آشفتگی میکنید بنابر این به سر همکارانتان فریاد می کشید که چرا برنامه منظم و سازمان دهی شده ای ندارند.
منفی بافی مادرتان را دوست ندارید و این مسئله شما را دیوانه می کند. اما نمی توانید منفی بازی خودتان را ببینید. برایتان راحت تر است که همه منفی بازی ها را روی او فرافکن کنید.
شما قدرت و اعتماد به نفس مرد خوش قیافه ای را که در ساختمان روبرویی شما قرار دارد می ستایید و فکر می کنید اگر او عاشق شما می شد زندگی چقدر عالی بود. بنابر این قدرت درونی خود را روی آن فرد فرافکن می کنید.
رویای زندگی کردن در یک شهر یا یک فرهنگ دیگر را در سر می پرورانید که مردمش هرگز سرما نمی خورند. همسایه ها همیشه مهربان و با سخاوت هستند. بچه ها هیچ وقت گریه نمی کنند. این توانایی شما را برای رسیدن به احساس رضایت روی یک مکان یا شرایط دیگر فرافکن می سازد.
فرافکنی دنیا را نسخه ای از چهره نا شناخته خود شما در می آورد که شامل کیفیت ها و احساساتی است که معمولا شما در خودتان انکارش میکنید اما در دیگران به سادگی می بینید.
حقیقت دارد که خصوصیاتی را که فرافکن می کنیم در بیرون یافت می شوند. اما دلیل اصلی نارضایتی ما را تشکیل نمی دهند.
کند و کاو کردن در میان فرافکنی ها یمان زشتی ها و حماقت های دنیا را از بین نمی برد . بلکه به ما کمک می کند که حقایق درونی و بیرونی را از هم مجزا کنیم و در نتیجه حجم زیادی از نا رضایتی هایمان را از بین ببریم.
تمرین شناسایی فرافکن
از یک تمرین ساده شروع کنید
به اشخاصی فکر کنید که اصلا از آنها خوشتان نمی آید.
یک فهرست ار آن خصوصیاتی که این افراد دارند و مورد تنفر شماست تهیه کنید.
لحظاتی وقت صرف کنید و فهرستی را که تهیه کرده اید با یک دوست مرور کنید.
به توصیف شخص مورد تنفر بپردازید.
بعد برای بار دوم این فهرست را مرور کنید و هر یک از خصایص را به صورت من …. . هستم ادا کنید.
مثلا موضوع مورد تنفر سبک و جلف بودن است.
بنویسید من سبک و جلف هستم.
نفس شما احتمالا این مسئله را انکار خواهد کرد و حتما به سرعت به این نتیجه می رسد که عجب تمرین احمقانه ای.
اما اگر لحظاتی روی فهرست خود تعمق کنید احتمالا می توانید روی دیگر خودتان را به اجمال ببینید.
همه افراد خصوصیات منفی خود مثل تنبلی حرص حسادت دسیسه گری بزدلی و ترس را روی دیگران فرافکن میکنند.
ما بیشتر ترجیح می دهیم این خصوصیات را در والدین یا همسایه هایمان ببینیم تا در خودمان.
حتی افراد خصوصیات مثبت خود را فرافکن می کنند.
آن دسته از خصوصیات اخلاقی شما که بی توجه مانده اند رشد نکرده اند و قابل قبول نیستند هرگز از وجودتان پاک نمی شوند بلکه فقط مانند سایه ای در گوشه های تاریک شخصیت شما انباشته میگردند و تولید انرژی می کنند تا وقتی که فرصتی برای عیان و آشکار شدن بیابند.
اگر این سایه ها مدت زیادی پنهان باقی بمانند خود را به شکل فرافکنی نمودار می سازند.
آنچه علاج فرافکنی را تا این حد مشکل می سازد نا خود آگاه انجام گرفتن آن است .
وقتی میگوییم فرافکنی روشی نا خود آگاه است به این معنی است که واقعا نا خود آگاه انجام میگیرد . یعنی از کنترل آگاهانه ما خارج است.
ما حتی در مورد چراغ راهنمائی هم فرافکنی میکنیم.
ممکن است شما ببینید که چراغ قرمز است و فکر کنید دوباره مجبورم توقف کنم دیرم شد این هم شد شانس؟
یا فکر کنید این چراغ قرمز لعنتی با من سر لج دارد .
چرا این همه ماشین سر راهم قرار دارد؟
ظاهرا بعضی ها هم فکر می کنند شانس آوردم چراغ زرد شد وقت آن است که حسابی گاز بدهم و از همه جلوتر بزنم.
اگر می خواهید که واقعا فرافکنی را ببینید یک روز که پشت فرمان ماشینتان هستید خوب روی خودتان دقیق شوید. توجه کنید که پشت هر چراغ چگونه چیزی را از روی حقیقت ساده ایست احتیاط حرکت فرافکن می کنید.
اگر یک چراغ ساده راهنمایی می تواند این همه احساسات و هیجانات را در شما بوجود آورد در ارتباط با روابط پیچیده تر چه اتفاقی می افتد؟
توجه کنید که چه مدت از روز شما سرشار از فرافکنی های منفی و مثبتی است که آگاهی های شما را از دنیا تحریف می کند.
شما چطور می توانید در میان فرافکنی هایتان کند و کاو کنید و دیگر دنیا را مسئول نا رضایتی خود ندانید؟
یک شروع خوب این است که صادقانه به گفتن آنچه هست بپردازید.
بنشینید و یک نامه از آنچه هست بنویسید.
سعی کنید که از نظریه پردازی آرمان گرایی و شکوه کردن اجتناب کنید.
فقط آنچه را که هست بگوئید.
چه واقعیتی در رابطه با وضعیت من وجود دارد؟
حقیقت زندگی فعلی من کدام است؟
احساس رضایت از شرایطی ناشی می شود که شما در جریان فعلی زندگی خود دارید.
وقتی آنچه را که در هر موقعیت خاص وجود دارد صمیمانه بیان می کنید اتفاق عجیبی می افتد.شما از آنچه که هست آگاه می شوید و سپس می توانید چیزی را که بعدا وجود خواهد داشت ببینید.
به این ترتیب مشخص می شود که بعدا چه کاری باید انجام دهید.آن کار را انجام می دهید و از خود می پرسید که حالا واقعا چه چیزی هست.سپس کار صحیح بعدی را انجام می دهید.
با این روش قدم به قدم می توانید زندگی خود را تدریجا در جهت مثبت هدایت کنید.
اگر به جای گرفتار شدن در منجلاب فرافکنی های خود بر اساس آنچه هست عمل کنید کم کم می توانید به هر مسئله غامض و پیچیده ای فائق شوید.
وقتی از یک واقعیت حرف می زنید و به آن احترام می گذارید از یک موضع الهی حرف میزنید.
وجود یک چراغ راهنمائی توطئه ای برای خراب کردن فکر یا ناراضی کردن شما نیست و واقعیتی هم نیست که خود را در آن بیابید.
چراغ راهنمایی چراغ راهنمایی است
و فقط هست.
با هر پیشامدی که در طول روز برایتان رخ می دهد به عنوان جز ء ساده ای از واقعیت روبرو شوید.
هر قدر شما حضور بیشتری نسبت به آنچه هست داشته باشید و به آن بیشتر آگاه باشید امکان اینکه از زندگی خود راضی باشید بیشتر می شود.
فرافکنی در مورد عشق
وقتی عاشق هستید دائما به معشوق خود فکر می کنید.
موضوع علاقه شما بهشتی است و نمی تواند دستخوش خطا شود.
این هم نوع خاصی از فرافکنی است که نا امیدی و سر خوردگی زیادی را برای مردم امروزی به ارمغان می آورد.
درجه این عشق تغییر میکند و رو به افول می گذارد.
به تدریج می بینید که آن زیبای خفته کم و کاستی های زیادی دارد.
هیچ کس نمی تواند بار یک فرافکنی رمانتیک را برای همیشه به دوش بکشد و بالاخره بعد از یک ماه یک سال یا ده سال نقش بر زمین خواهد شد.
در واقع ما توانایی خود را برای رسیدن به درجه بالاتری از کمال روی شخص دیگری فرافکن می کنیم.
به عشق های سابق خود فکر کنید.
و ببینید که چه چیزی در آنها بود که شما عاشقانه دوست می داشتید.
چه خصوصیاتی داشتند که شما هم می خواستید داشته باشید.
این به شما خواهد گفت که چه جنبه هایی از نا خودآگاه شما میل به آشکار شدن دارد و می خواهد که به آگاهی در آید.


